امروز تولد دوستم کیان جونه.میخوام از توی وبلاگم تولدشو بهش تبریک بگم.بوس برای کیان کوچولو.چون مامان هانیه جون این عکسشو خیلی دوست داره ترجیح دادیم همین عکسو قرار بدیم.
پارمین خودش غذا خورد
5روز پیش که 3دی بود وقتی کنار ما سر سفره نشسته بودی با قاشق کوچولوی خودت تونستی به تنهایی بورانی بخوری.خیلی با مزه شده بودی.چندوقتی میشد که این کارو میکردی ولی تعادل نداشتی.
پارمین و .............
دختر نازنینم این چند وقته خیلی شیطون شدی ماشااله.به همه چیز دست میزنی.به تنها چیزی که دست نمیزنی بخاریه.با انگشت نشونش میدی و لباتو جمع میکنی و میگی اووووووووووووووووووو.جیز.تا بابا روح اله میخواد نماز بخونه مهرشو برمیداری و فرار میکنی و بابا هی میگه الله اکبر!!!!ولی کیه که حرف گوش بده!!!!حالا چندروزه که یاد گرفتی تا بابا نماز میخونه میری و کف پاهاشو قلقلک میدی.خیلی با مزه ست اون صحنه.اونوقت با صدای بلند میخندی.عشق ما هستی نفس.
پارمین خسته
عزیز دلم وقتی از بازی کردن و شیطنت خسته میشی چند لحظه میشینی و این حالتو میگیری.قربون قشنگیات.
دخترم آخه اونجا جای نشستنه؟!!!!!!!!!!!!
پارمین جیگرم انقدر شیطون شدی که همش روی میز پذیرایی میشینی.و من و بابا هم باید حواسمون بهت باشه که خدایی نکرده نیفتی.وقتی خدای مهربون یه بچه ی سالم به کسی میده باید قدرشو دونست و مراقب بود.