عاشق بدو بدو و دنبال بازی
سیزده بدر پارمین
دل نوشته
اتفاقات خوبی رخ داد هم قبل از عید و هم بعد.1هفته قبل از عید عمو علیرضا و زن عمو رویا که تقریبا 2 ماهی میشد نامزد شده بودن به عقد هم دراومدن و یه جشن کوچیک داشتن.شما هم حسابی رقصیدی.امیدوارم خوشبخت بشن.2روز قبل از جشن عقد عمو جون رفتیم آتلیه و کلی عکس انداختیم که هروقت آماده بشه برات اضافه میکنم نازنینم.این روزا سرمون شلوغه.در حال آماده سازی وسایل و خرید لوازم نی نی هستیم و شما هم روز به روز شیطون تر و با مزه تر میشی.اصلا وقت نمیکنم بیام برات پست بذارم.الان که دیدم عین پری دریایی خوابیدی و خسته هم بودی بهترین وقت برای پست گذاشتن بود.بابا روح اله میگه ماشااله دخترم عین گل داره میشکفه و روز به روز قشنگتر میشه.خب راست میگه.امسال عید به خاطر شرایط من نشد به تهران بریم و عید دیدنی مامانی و خاله مریم جون و دایی مهدی جون بریم.حسابی دلم تنگ شده براشون.